- دانلود آهنگ تو بیا از یاس
- دانلود آهنگ زیبای منو نبوس از امین حبیبی
- دانلود آهنگ تو قلب خود – داوود بهبودی
- دانلود اهنگ فرشته نجات کامران و هومن
- آتش امید
- دانلود آهنگ زیبای روزهای دلتنگی از امین حبیبی
- دانلود آهنگ اشکامو پاک کن از افشین
- دانش آموز 17ساله امریکایی مسلط به 23 زبان دنیا
- دانلود ریمیکس سامی بیگی هماهنگه
- دانلود اهنگ دارم دیوونه میشم کامران و هومن
- آمار مطالب
- کل مطالب : 741
- کل نظرات : 6
- آمار کاربران
- کل کاربران : 0
- افراد آنلاین : 1
- آمار بازدید
- بازدید امروز : 557
- گوگل امروز : 2
- آی پی امروز : 63
- بازدید دیروز : 313
- گوگل دیروز : 0
- آی پی دیروز : 77
- بازدید هفتگی : 1,397
- بازدید ماهانه : 5,987
- بازدید سالانه : 30,293
- بازدید کل : 1,126,013
- اطلاعات
- امروز : یکشنبه 30 اردیبهشت 1403
- آی پی شما : 18.227.13.249
- مرورگر شما : Safari 5.1
با عضویت در خبرنـــــــــامه می توانید آخرین مطالب سایت را در ایمیل خود دریافت کنید .
اعرابی را پیش خلیفه بردند. او را دید بر تخت نشسته و دیگران در زیر ایستاده.گفت: السلام علیک یا ا... گفت: من ا... نیستم. گفت یا جبرئیل گفت: من جبرئیل نیستم.
گفت: ا... نیستی، جبرئیل نیستی پس چرا آن بالا تنها نشسته ای تو نیز در زیرآی و در میان مردمان بنشین.
روزنامه خراسان
نویسنده : iman | تاریخ : سه شنبه 27 تیر 1396 | امتیاز : |
موضوعات : داستان و حکایت , حکایت اخلاقی , |
نقل کرده اند که حاتم اصم اراده سفر کرد و به همسر خود گفت: چه قدر خرجی بگذارم؟زن گفت: به قدری که در دنیا حیات دارم.
حاتم گفت: حیات تو در دست من نیست.
زن گفت: روزی من هم در دست تو نیست.
حاتم او را تحسین کرد و به او آفرین گفت.
منبع:روزنامه خراسان
نویسنده : iman | تاریخ : سه شنبه 27 تیر 1396 | امتیاز : |
موضوعات : داستان و حکایت , حکایت اخلاقی , |
سلطان محمود غزنوی دستور داد تا بگردند و یک نفر را که در حماقت از دیگران گوی سبقت را ربوده است ،پیدا کنند و به خدمتش بیاورند. ملازمان مدت ها گشتند تا بر حسب اتفاق شخصی را دیدند که بر شاخ درختی نشسته است و با تبری در دست به بیخ شاخه می زند تا آن را قطع کند.
ملازمان سلطان با خود گفتند از این شخص احمق تر یافت نمی شود. وی را گرفتند به خدمت سلطان بردند و عمل احمقانه اش را در مقابل خودش برای سلطان بازگو کردند.
آن شخص گفت: احمق تر از من سلطان است که با دست خودش با تیشه ظلم و تعدی، رعیت خود را که بنیاد و بیخ درخت حکومتش هستند، قطع می کند.
منبع:روزنامه خراسان
نویسنده : iman | تاریخ : سه شنبه 27 تیر 1396 | امتیاز : |
موضوعات : داستان و حکایت , حکایت اخلاقی , |
سفال ماندنی، بهتر از کلامی نماندنی
نقل شده نادرشاه افشار، به سید هاشم خار کن (که از علمای بزرگ نجف بود) گفت: من تعجب می کنم که چرا این همه ثروت و شوکت و شهرت و لذت را واگذاشته و به عبادت و نیایش و خارکنی و ریاضت پرداخته ای؟ به راستی چرا از لذت روی برگرفته ای و به ریاضت روی آورده ای!
سید هاشم خار کن گفت: من هم تعجب می کنم که چگونه و چرا تو از آن همه لذت های عالی و ماندگار اخروی بریده و به لذت های فانی دنیوی که مانع لذت های عالی دینوی می شود. به راستی اگر دنیا طلای فانی باشد که نیست و اگر آخرت سفال باقی باشد (بلکه طلای باقی است) بهتر نیست سفال باقی را به طلای فانی ترجیح دهی؟ در حالیکه آخرت طلای باقی و دنیا سفال فانی است.
نویسنده : iman | تاریخ : سه شنبه 27 تیر 1396 | امتیاز : |
موضوعات : داستان و حکایت , حکایت اخلاقی , |
گران بهاترین شی
شیخ ابی سعید ابی الخیر را گفتند: فلان کس بر روی آب می رود. شیخ گفت: «سهل است، وزغی و صعوه ای بر روی آب می برود.» شیخ را گفتند: فلان کس در هوا می پرد. شیخ گفت: «زغنی و مگسی نیز در هوا بپرد.» او را گفتند: فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری می برود. شیخ گفت: «شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب می شود. این چنین چیزها را بس قیمتی نیست. مرد آن بود که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بجنبد و با خلق داد و ستد کند و با خلق درآمیزد و یک لحظه از خدا غافل نباشد».
نویسنده : iman | تاریخ : سه شنبه 27 تیر 1396 | امتیاز : |
موضوعات : داستان و حکایت , حکایت اخلاقی , |
گاه به فرودستان و شکر نعمت
سعدی گوید:
هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده، مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم. به جامع کوفه درآمدم، دل تنگ. یکی را دیدم که پای نداشت. سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم.
پیام متن:
بنابر سفارش رسول خدا صلی الله علیه و آله : به آن که از شما پایین تر است، بنگرید و به آن که از شما بالاتر است، منگرید؛ زیرا بدین وسیله قدر نعمت خدا را بهتر می دانید (و شکرگزار نعمت های خداوند خواهید بود).
نویسنده : iman | تاریخ : سه شنبه 27 تیر 1396 | امتیاز : |
موضوعات : داستان و حکایت , حکایت اخلاقی , |