- دانلود آهنگ امید به نام خانه بی سقف
- دانلود اهنگ ای آنکه معین
- دانلود آهنگ پاره تن – رضا صادقی
- وحدت در عشق
- https://mandrillapp.com/track/click/31165340/auth0.openai.com?p=eyJzIjoiclJMbDdQUHV1MjM0Yy1mSko5SWtBNXA0aGJJIiwidiI6MSwicCI6IntcInVcIjozMTE2NTM0MCxcInZcIjoxLFwidXJsXCI6XCJodHRwczpc
- دانلود آهنگ نخل های بی سر – محسن چاوشی
- 10 رمان برتر جهان درباره چه هستند؟
- دانلود آهنگ پشت صحنه زندگی – محسن چاوشی
- شده ملانصرالدین، الاغی را كه سوار شده، حساب نمیكند
- 4363456
- آمار مطالب
- کل مطالب : 741
- کل نظرات : 6
- آمار کاربران
- کل کاربران : 0
- افراد آنلاین : 1
- آمار بازدید
- بازدید امروز : 98
- گوگل امروز : 6
- آی پی امروز : 57
- بازدید دیروز : 57
- گوگل دیروز : 1
- آی پی دیروز : 52
- بازدید هفتگی : 307
- بازدید ماهانه : 4,897
- بازدید سالانه : 29,203
- بازدید کل : 1,124,923
- اطلاعات
- امروز : چهارشنبه 26 اردیبهشت 1403
- آی پی شما : 3.17.166.2
- مرورگر شما : Safari 5.1
با عضویت در خبرنـــــــــامه می توانید آخرین مطالب سایت را در ایمیل خود دریافت کنید .
یک برنامه نویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند. برنامه نویس رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟ مهندس که میخواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید. برنامه نویس دوباره گفت: بازى سرگرمکنندهاى است. من از شما یک سوال میپرسم و اگر شما جوابش را نمیدانستید ۵ دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال میکنید و اگر من جوابش را نمیدانستم من ۵ دلار به شما میدهم. مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد. این بار، برنامه نویس پیشنهاد دیگرى داد. گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید ۵ دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم ٥٠ دلار به شما میدهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با برنامه نویس بازى کند. برنامه نویس نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟» مهندس بدون اینکه کلمهاى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه نویس داد. حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چیست که وقتى از تپه بالا میرود ۳ پا دارد و وقتى پائین میآید ۴ پا؟» برنامه نویس نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز بدرد بخورى پیدا نکرد. سپس براى تمام همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکى دو نفر هم گپ (chat) زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند. بالاخره بعد از ۳ ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و ٥٠ دلار به او داد. مهندس مودبانه ٥٠ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد. برنامه نویس بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟» مهندس دوباره بدون اینکه کلمهاى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه نویس داد و رویش را برگرداند و خوابید ...
نویسنده : iman | تاریخ : جمعه 13 اسفند 1395 | امتیاز : |
موضوعات : داستان و حکایت , طنز , |