به سايت خوش آمديد !


براي مشاهده مطلب اينجا را کليک کنيد

انشاا...
پنجشنبه 13 اردیبهشت 1403
همسر ملانصرالدين از او پرسيد: فردا چه مي كني؟ گفت: اگر هوا آفتابي باشد به مزرعه مي روم و اگر باراني باشد به کوهستان مي روم و علوفه مي چينم. همسرش گفت: بگو انشاء ا... ملا گفت: انشاءا... ندارد فردا يا ه
جای تبلیغات شما
خرید شارژ
برترین کاربر ماه
  • هنوز مشخص نشده است
  • هنوز مشخص نشده است
  • هنوز مشخص نشده است
  • هنوز مشخص نشده است
  • هنوز مشخص نشده است
  • هنوز مشخص نشده است
تبلیغات
جای تبلیغات شما
پنل کاربری
مطالب خواندی
آمار سایت
  • آمار مطالب
  • کل مطالب : 741
  • کل نظرات : 6
  • آمار کاربران
  • کل کاربران : 0
  • افراد آنلاین : 9
  • آمار بازدید
  • بازدید امروز : 30
  • گوگل امروز : 0
  • آی پی امروز : 26
  • بازدید دیروز : 148
  • گوگل دیروز : 7
  • آی پی دیروز : 71
  • بازدید هفتگی : 414
  • بازدید ماهانه : 178
  • بازدید سالانه : 24,484
  • بازدید کل : 1,120,204
  • اطلاعات
  • امروز : پنجشنبه 13 اردیبهشت 1403
  • آی پی شما : 3.22.171.136
  • مرورگر شما : Safari 5.1
اتاق آرزو
عضویت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
خبرنامه
خبرنامه
با عضویت در خبرنـــــــــامه می توانید آخرین مطالب سایت را در ایمیل خود دریافت کنید .
دیگرامکانات
هایپرتمپ دات آی آر
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
انشاا...
  • تعداد بازدید : 264
  • همسر ملانصرالدين از او پرسيد: فردا چه مي كني؟ گفت: اگر هوا آفتابي باشد به مزرعه مي روم و اگر باراني باشد به کوهستان مي روم و علوفه مي چينم. همسرش گفت: بگو انشاء ا... ملا گفت: انشاءا... ندارد فردا يا هوا آفتابيست يا باراني!! از قضا فردا در ميان راه به راهزنان رسيد و اورا گرفتند و كتك زدند و هرچه داشت با خود بردند . ملا نه به مزرعه رسيد و نه به كوهستان رفت. به خانه برگشت و در زد. همسرش گفت: كيست؟ ملا گفت: انشاءا... كه منم!

    نظرات
  • در قمست نظرات مشکلات و پیشنهادات و انتقادات خود را با ما در جریان بگزارید.

  • کد امنیتی رفرش